مهدی مهدی ، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره
مریممریم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

گل های باغ زندگی (مهدی و مریم)

این روزا...

  آمد رمضان هست دعا را اثري دارد دل من شور و نواي دگري ما بنده عاصي و گنهكار توييم اي داور بخشنده بما كن نظري     این روزا پسرم شبها تا دیر وقت بیداره وروزها تا ساعت 10 میخوابه  طبق معمول از خواب ظهر ما خبری نیست یعنی دو تا وروجک نمیذارن بقیه وقت ها که ابشون تو یه جو نمیره وقتی ما میخواییم بخوابیم با هم جور میشن یا بدو بدو میکنن یا بازی های پر سر وصدای دیگه این روزا پسرم خیلی دلش میخواد سحر بیدار شه اما تا حالا هر چی تلاش کردیم موفق نشدیم بیدارش کنیم این روزا قیافه پسرم این شکلیه این روزا فقط دوست داره بازی کامپیوتری کنه وفکر میکنه مامان وبابای خوب اونیه که اجازه...
6 تير 1394

همبازی مهدی

این دو و تفنگ بازی (یواش یواش مهدی میتونه روی  بازی  کردن با مریم حساب کنه) همیشه از اینکه مریم بازی بلد نیست گلایه داره ولی کاچی به از هیچی   کجا هست اینجا؟ خونوادگی رفتیم نمایندگی برا سرویس ماشین!!   موقع دوچرخه سواری خورد به لبه میز، لب و چونش  داغون شد یه کوچولو دندونش هم شکست ...
26 خرداد 1394

باغ زیبا

روز جمعه نهار آماده کردیم و رفتیم بیرون تا  بچه ها بازی کنند . رفتیم یه باغ زیبا و قشنگ نمیدونم استخون چیه که مهدی برداشته مریم کفشای بابا رو بر عکسی پوشیده ...
3 خرداد 1394

ماه شعبان

  شعبان بهانه ای است برای دوستی با خدا ، لحظه هایت سرشار از این دوستی باد. ولادت سه نور ولایت بر شما مبارک  ماه میلاد سه پرچم دار عشق    دلبر و دلداده و دلدار عشق    ماه میلاد سه ماه عالمین  سید سجاد و عباس و حسین(ع)   ...
2 خرداد 1394

مهنی ومریمی

  . مدتیه خیلی سرم شلوغه وقت وبلاگ نویسی! ندارم اما امروز یه کم ......... خوب ، مدرسه که روز چهارشنبه تعطیل شد.البته تو چهارشنبه هم مدرسه نرفتی حالت نیومد بری گفتی میخوام خونه بمونم ،وهمون روز دیگه انگار که از قفس آزاد شده باشی از خوشحالی پرپر میزدی.هرچند که از لحاظ درس واقعاً عالی بودی.اما بعد از عید چون کتاب ها تموم شده بود دیگه برات تکراری شده بود. مریم که ماشاءالله بس که شیطونی میکنی کسی حریفش نیست، از روی دسته مبل میره روی اپن میشینه واگه یک لحظه غفلت کنی  خودش رو می اندازه پایین . دیروز هم که آیینه عروسیمون رو شکست اینقدر ناراحت شدم که حساب نداره ، از بالا انداختش پایین ،روی خودش هم افتاد ولی ...
1 خرداد 1394

بهار در (اس)

    مهدی در حال آبیاری اونم با چوب   یه مرغ تو حیاط بابا بزرگ مریم بود که مریم میخواست بغلش کنه و اینجوری بغلش کرد ...
6 ارديبهشت 1394